محل تبلیغات شما



آخرین پست

فقط خدا بخونه

 

کاش هیچ وقت بدنیا نمیومدم که این حس شکستن قلبمو هیچ وقت تجربه نمیکردم 

خدایا ببخش که اینو میگم بهشت و جهنمتو نمیخوام​​​​​​

ببخش که حضورم تو این دنیا اینجوری شد 

ولی کاش منو برای حساب و کتاب بیخیال شی و بذاری این چند صباحو به حال خودم باشم

قول میدم مواظب باشمو به بنده هات ظلم نکنم فساد هم نکنم

فقط دیگه کاری بهم نداشته باش و بعد از مرگم نابودم کن حوصله ی هیچی ندارم.

منو با وعده ی بهشت و. هم حالم خوب نمیشه. چون دل و ته دل میخواد که آدم با نعمتهای بهشتی ذوق کنه. خیلیا هستن که از این دنیا رفتن ولی هیچ وقت قلبشون با بد شکستن نمرد. خیلیا هم هستن که قبل از مردن جسمشون، روح و قلبشون مرد. 

 

چیزایی هم که دوست داشتم بهم بدی و بارها التماست کردم و گفتی وقتش نرسیده و دیگه نمیخوام. دیگه ذوقشون مرد. بدشون به دیگرون. 

خدایا منو ببخش که مناجاتهایی حتی شمر سیه دل هم از درد دلای من باهات قشنگترین 

خدایا ببخش این ببخش که میگم از ترس جهنم نیست از شرمندگی در برابر ذات عظیمت

 

 

انقد که صدا و زجه زدم و انگار هیچکی صدامو نشنید، کم کم باورم شد که واقعا مرده ام و زیر خاکم ولی متوجه نبوده ام کی مرده ام 

 

خدایا انقد که انگار صدامو نشنیدی، باورم شد که مرده ام و کار از کار گذشته و توی دنیا نیستم که فریادم فریادرس داشته باشه. 

 

خدایا، یادته اون همکار شغل سابقم که مدتی پیش ازش گفتم، گفتم هی زنگ میزنه و من نمیدونم چیکار کنم و نمیخوام جوابشو بدم؟ دیروز بالاخره خودم بهش زنگ زدم چون دلم طاقت نیورد چون حس کردم جواب ندادن بی نهایت زشت  و پستی و خودخواهیه 

 

خدایا بذار اونا که دلمو شکستن حسابی بهشون خوش بگذره حسابی به زندگیشون برسن و ازت میخوام کمکشون کنی 

از من همه جوره گذشت 

خدایا سیرم از اینکه توی زمونه ای زندگی میکنم، که مردی که بره کشورهای حاشیه خلیج فارس سه ماه گدایی کنه، میلیاردر برمیگرده اینجا و همه تحویلش میگیرن اما مردی که صادقانه کار میکنه بخاطر در آمد کمش آدم حسابش نمیکنن 

ببخش که اینو میگم اما اگه رفته بودم اونجا گدایی کرده بودم شاید وضع بهتر از این بود که بارها از خودت گدایی کنم و .  واقعا شرمندم که اینو میگم میدونم جاهلانه و نادونیته ولی بذار دل داغونم الکی کمی با این حرفا تسکین 

داغونم از اینکه تو زمونه ای زندگی میکنم که مردی که بمیرهپول بهتری به زن و بچش میرسه تا وقتی که سایش بالاسر زن وبچشه و داره زحمت میکشه. 

خدایا چقد دلم میخواست حافظ کلامت بشم ولی وقتی دیدم اونا که شدن دیگه خودشونو مقدس وجدا از بقیه ی خلقت دونستن و خودشونن برای حساب شانشون قبل از تو بریدن و دوختن و طبق حساب و کتاب منیتشون با مردم برخورد کردن. راستش ترسیدم نه اینکه بخاطر خودم. نه ترسیدم دلی از غرور من بشکنه 

خودت گفتی اندکی که بهتر از کثیری که باعث عاقبت بخیری نشه 

 

 

خدایا بارها بهت گفتم کسیو جز تو ندارم یار و یاورم باشم 

نمیدونم چرا ولی انگار تو هم 

میدونم

احتمالا کفاره ی گناه و این حرفا 

اما میخوام بهت بگم، نامردی نیست گناهانم با دلشکستگی طاق زده بشه اونم با این شدت؟ 

میدونم من حقیز رو سیاه کم نامردی نکردم و حرف نشنوی داشتم ازت ولی من از خدعه دنیا و نفس بوده نه تکبر و عجب

 

 

اینکه چطوری میرم هیئت و چطوری میرم زیارت حرم اهل بیت خودمم نمیدونم و دست خودم نیست. نماز مم خودت میدونی اونقدرام برای صرف رفع تکلیف نبوده. 

 

خدایا، تو بهترینی، عزیزترین، بالاترینی، همه رو قبول دارم. تو صاحبخونه قلبم بودی خودت از همه و همه ی گریه های سوکم با خبر بودی. 

تو رو به عزت خودت قسم میدم بخاطر چند نفری که گردنمان تا وقتی تو این دنیا هستم بهم رحم کن چون دلگرمیشون منم. میدونم میدونم همه کاره خودتی و اگه بخوای میتونی منو از اینکه دلگرمیشون باشم و این حرفا هم در بیاری ولی خودت خبر داری.اونا مظلومن من که همینجوریش خیلی شرمنده ام. 

خدایا شرمم گرفته از زنده بودن تو زمونه ای که مرده ی مرد با ارزشتره

کاش هیچ وقت به این دنیا نمیومدم که حال و روزم به جایی برسه که با خالق مهربان خودم که تمام ذات وجودش عشق و پاکی و زیباییه اینجوری حرف بزنم.

بخدا حالا میفهمم چرا میگن دل شکستن هیچ جبرانی نداره و چرا به شدت نهی شده از این عمل

با هیچ زیبایی ای ذوق نمیکنم

خود خدا شاهده که چیزی بنام ته دل ندارم و درم از بین رفته و خیلی دلم برای اون چیزی که اسمش ته دل هست تنگ شده خیلی 

کسی که به هر زوری تمام زورشو با شدت بست که همه ی راه ها رو با حداکثر توانش به روم ببنده و حتی شعورش نکشید که روزی خودشم این دار فانی رو ترک میکنه. و شعورش نکشید که چیزی ازش نمیخواستم جز چند ماهی یک بار فقط یک کلمه فقط یک کلمه باهام حرف بزنه 

تا به این مرگ غم انگیز روح نمیرم 

من شرمنده ی اون عزیزانمم که مرگ روحم هیچ دردی از دردای اقتصادی دوا نکرده بلکه بدتر 

 

 

گاهی تو دلم حس میکنم اگه فقط یه جا بخوام دیگرانو نفرین کنم، 

اونجاییکه که من میگم غمگینم، ولی باورشون نمیشه و فکر میکنن حالم خوبه 

از شدت سوختن از این قضاوت انقد حالم بد میشه و کارد به استخون میرسه که اونجاست که کم مونده زبونم به نفرین وا شه 

این در حالیه که من شرمم میگیره کسی که باعث شد این بلا سرم بیاد رو نفرین کنم

 

خدایا میدونم میدونم از این دست حرفا که میگن صلاح و مصلحت و. باشه قبول ولی من فکر نمیکردم اگه پیش بنده های تنگ نظرت جرمم این بوده که قدرت تو رو باور داشتم، پیش خودتم این باور جسارت بوده 

خدایا دیدی وقتی یه بچه یه چیزی میخواد بهش نمیدن (میگن نصف شبه و وقتش نیست و) و بعد گریه میکنه میره بیرون  بهش میگن برگرد بیا اینم چیزی که میخواستی بعد با اشکهایی که هنوز رو گونه هاشه اونو میگیره 

 

نه خدا من دیگه ازت نمیخوام دلی نمونده که بهش بچسبه اونم اینجوری 

خدایا مگه نمیگن بدون اذن تو یه برگ از درخت نمیافته؟ 

پس چرا کاری نکردی اقلا یک کلمه فقط یک کلمه باهام حرف بزنه؟ که الان دچار خاموشی و مرگ دلم نشم مگه دلم انقد برات بی ارزش بود؟ 

 

خدایا مگه نمیگن حضرت زهرا از مادر مهربونتره و تو حتی از حضرت زهرا مهربونتری؟ 

تو که گریه های سوکمو بارها دیدی  که 

میدونی شاید اگه مادر خودم یک بار اون گریه های توی خلوتمو که با اون شدت بوده اگر میدید چه بسا از غصه دق میکرد؟ 

خدایا چرا عاشقا رو انگار نمیبینی اصلا و انگار حتی پیش تو هم غریبن؟ 

 

 

 

خدایا در آخر فقط یه چیزی میخوام بهت بگم 

حالا میفهمم وقتی همه ی راه ها رو در کربلا ناجوانمردانه و مغرورانه بستن ومسخره کردن و. 

حالا میفهمم چرا مقام حضرت عباس بالاتر از تمام شهدای غیر معصوم هست 

تازه میفهمم باید هزاران بار برای عباس و حسین  تا خود جان دادن خون گریست 

امیدش رو نا امید کردن 

خدایا من که دیگه تموم شدم، بلا تکلیفیم و سکوت افراطی طرف با زبونی که یا وا نمیشه یا اگه واشه به حرفای. منو کشت. فقط یه جسمم که با اکسیژن توی هوا زندس ولی اجازه نده سر هیچ کدوم ازعزیزانم و حتی سر اونی که از دلتنگیش ذرره ذره آب شدم ( آبم کرد) 

اجازه نده سر هیچکدومشون ذره این حالی که سر من اوردن بیاد و اجازه هم نده دل بشکنن.

خدایا، میدونم، بین من و اون حافظ کلام وحیت کلی فرق گذاشتی، چه میدونم. لابد خودت بهتر میدونی، لابد من خیلی بد و اون خیلی خوب بوده که تو حسابی هواشو داشتی ولی به ما که رسید. انگار دوسمون نداشتی چون سختی ها و تنگیها و نبود هیچ مشوقی در دوره نوجوانی و نبود محیط مناسب، مجال نداده بود ما هم دچار این توفیقات بشیم که عزیزت بشیم شایدم این درد کشنده رو اون ازت خواسته و خودت اجابتش کردی​​​​​​

خدایا، خیالت راحت خودت برو با اون بنده ی خودت بنده نوازی کن کلی باهم کیف کنید 

 

خدایا دلخوری من به حد بی نهایت رسیده 

پیش حسینت میگم خدا بجز چند بار نجات معجزه آسا از مرگ که ای کاش نجاتم نمی‌داد، بقیه جاها چندان. 

پیش حسینت گله میکنم

همه ی جرمم این بود که خداوندی تو باور کرده بودم قدرتتو که گفته بودی لایتناهی باور کرده بودم گفته بودی بنده ای نیست که به خدا گمان ببرد مگر آنکه خدا طبق همان گمان خودش با او برخورد می‌کند  به عزت خودت به حسینت قسم خودت شاهدی، با تمام وجود باور کرده بودم که سختترین خواسته های من برا هیچیه و هیچ زحمتی برات نداره گفته بودی از مادر مهربونتر مادر من اگه قدرت دستش بود نمیذاشت بیش از یک بار اینجوری گریه کنم نمیذاشت کارم به مرگ روحم برسه

خدایا برو با همون بنده ی خودت که حافظ کلامت شده و باهم انس گرفتین شما همدیگه رو دارین 

من هیچکسو ندارم هیچکسو تا همین امروز فکر میکردم تو رو 

میدونم. پس فردا میخ. ای به جرم نا امیدی و بزرگترین گناه بودنش بندازی بدتر شکنجه و داغونترم کنی.آرهاین یکی گمانمو دیگه طبق همین گمانم باهام برخورد میکنی 

خدایا پیش حسین علیه السلام و برادرش گله میکنم از همه 

 

از اونی که جز بلاک کردن‌های. هیچی بلد نیست اگه این رفتارو با نفسش کرده بود الان به مقام مریم مقدس رسیده بود و یکی از اون 313 تا شده بود اما زورش به نفس و منیتش نرسیده به دل شکسته ی من رسیده به خودش جرات داده از داغونی فوق تصور من لذت ببره مرسی خداجون هرکی حافظ کلامت شد و دوتا اشک برای. ریخت دیگه هر غلطی در حق هر کسی هم که مرد اشکال نداره و برات مهم نیست. 

 

خدایا تو قلب منو به عنوان خونه ی خودت دوست نداشتی وگرنه تا حالا شدیدترین غضب ها رو از اونی که ویرونش کرد کرده بودی غضبتم نمیخوام میترسم الان بیای دوباره زورت به من ضعیف برسه. 

از دست همه و همه بجز حسین و مادر پهلو شکسته اش دلخورم 

 


بسم الله الرحمن الرحیم

خدایا تو خودت شاهد هستی که دعاگوی اونم و نگرانشمو بدشو هم نمیخوام

خدایا من دیگه تحمل بودن توی این دنیای چرک و آلودگی رو ندارم

دلم میخواد منو ببری ولی خودت میدونی چه گیری کردم

میدونم

خودت گفتی نا امیدی از رحمتت بزرگترین گناهه

امروز خوب به این رسیدم که چرا گناهه

چون دقیقا مثل حدیثه که همه ی راها رو به روی منی که خالصانه عاشقشم بسته و اسممو گذاشته سریش 

چقد دلم یه طور بدی شد از اینکه تا میبینه منم فورا بلاک میکنه و. 

حالا میفهمم تویی که خداوندی وقتی اون بنده هات که عاشقش نی، از رحمتت نا امید میشن باعث میشه دیگه نیان طرفت . اونا بر اساس بزرگی خودت تفکر نمیکنن بلکه بر اساس بزرگی مشکلاتشون. و همین باعث شده  اونا تو رو در نظر نگیرن بلکه بر اساس معیارهای منیت خودشون که دم دستشونه 

 

خدایا حالا میفهمم چه حس بدیه و چرا این. گذاشتی بزرگترین گناه چون خیلی خیلی تلخ و دلشکننده است که طرف مخاطب به محض اینکه حس کنه کمترین بویی از حضور و حتی صدای نفس کشیدنت بیاد و بشناسه، فورا همه ی راه ها رو ببنده 

 

توی حادثه ی کربلا اهالی بستن همه ی راه ها، همونایی بودن که مقابل امام معصوم ایستادن 

حضرت عباس خواست برای بچه ها آب بیاره، ولی امیدشو نا امید کردن و به فجیعترین شکل شهیدش کردن 

 

خدایا دلم میخواد شهید شم خودت خبر داری چه آتیش شدیدی در نمه  چه بلای سختی سرم اومده طرف فقط و فقط خودشو میبینه انگار فقط اون حق زندگی داشته و ما نداشتیم. . من که فقط نفس میکشم همه ی کارهام و پیشرفتهامم بدون دله

 

حدیثه

تو خیلی خوبولی ای کاش اجازه نمیدادی آفت غرور همه ی قشنگیای شخصیتیت ببلعه

تو نمیدونی درد دلتنگی شدید یعنی چی

نمیدونی چقد به سختی سر کردم و هر سری با یه زیارتی تضرعی چیزی تحمل کردم 

ولی از وقتی فهمیدم با چند نفر. 

دیگه کمرم بدجوری شکسته 

کسی که برام خاص عزیز بود و جگرم بود، اینجوری کرد باهام 

خدایا منو ببر که دیگه تحمل این دنیا رو ندارم

 


در بنی آدم چند نوع

از دیروز تا حالا دارم اشک میریزم

بین الطلوعین بود، تازه داشتم مناجاتمو تموم میکردم که سمیرا با لحنی نسبتا پرسشی بهم گفت، سردار سلیمانی شهید شده؟ 

من یه آدمی هستم که شوک شدنم آنی نیست. ولی یهو اوج میگیره. نمیدونم این خوبه یا بد. 

خلاصه ظهر رفتیم مصلی برای نماز جمعه، باور کردنی نبود، هیچ وقت این حجم شلوغی و تراکم ماشینهای پارک شده و حضور نمازگزاران با چنین جمعیتی توی قم ندیده بودم. نه روز قدس نه 22 بهمن و نه هیچ مناسبت دیگری 

برام جالب و عجیب بود که دیدم تعداد زیادی از همرزمام یه گوشه جمع شده بودند و حتی فرماندمون هم بودش. نمیدونم با اینکه هیچ فراخوان و هماهنگی ای نشده بوده چطور همدیگه رو پیدا کرده بودن و متمرکز شده بودن. البته من خودم با لباس رزمی بودم تقریبا. 

 

سردار دلها، آسمانی شد. هرچند روی زمین بودو آسمانی بود.

شهید زنده بود. از قبل شهید بود. 

هعیییییی. دستم به کار نمیره. دیروز اصلا نتونستم برم سرکار و امروز که تازه بعد از ظهر اومدم  و همچنان دستم به کار نمیره. 

صبح رفته بودم پاساژ فرهنگی قم که پوستر شهید سپهبد رو بخرم. . جمعیت عجیبی برای خرید پوسترهای حاج قاسم اومده بودن. پوسترهایی که همین دیروز و امروز صبح چاپ شده بود. 

آمریکای جنایتکار و ترامپ احمق نمی‌داند، که با این کار فاتحه ی خودش را خواند و نابودی اسرائیل را به شدت جلو انداخت.

آمریکاییها بعد از رصد خشم و نفرت شدید غالب مردم ایران و شیعیان کشورهای همسایه حساب کار دستشان آمده و توسط یکی از مقاماتشان گفته اند اگر می‌خواهید انتقام بگیرید در حد همین واقعه انتقام بگیرید. 

باید در پاسخ گفت ای ملعون احمق، تو کسی نیستی که ب ای ما حدود انتقام تعیین کنی در ثانی حد مساوی اینه که تمام آمریکای جنایتکار و اسرائیل و وهابیت آل سعود از صحنه ی روزگار و تاریخ و این کره ی خاکی محو شوند. 

تکبیر. 

 

 

زمانی هاشمی حاج احمد متوسلیان، زمان خاتمی ارتشبد صیاد شیرازی و زمان این منحوس فعلی هم سردار بزرگ اسلام مالک اشتر اسلام را

 

دوستان انتقام ما مردم در انتخابات حساس اسفند تجلی پیدا می‌کند ان شاء الله. (اجازه ندهیم احدی از لیبرالها بر مسند مقام تکیه بزند چرا که لیبرالها در این ترور بی تاثیر نبوده اند). 


تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

پرسش مهر